پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2016

بحران هویتی حاكمیت در تركیه ـ فصل سوم: راه حل سوسیالیستی

تصویر
  اگر سوسیالیستهای ماركسیست در تركیه وجود داشتند، حتما محفلی، تشكلی داشتند. احتمالا شخصیتهای شناخته شده ای داشتند. حتما نظریه هائی را مطرح كرده بودند و توده ای را مخاطب قرار داده بودند. آنها با توجه به تاریخ معاصر و مالامال از كودتا در تركیه، لابد یك بروشور "چگونه با كودتا برخورد كنیم" را پیش از وقوع كودتای ناكام آماده كرده بودند. اگر چنین سوسیالیستهائی وجود میداشتند، حتما از همان دقایق اولیه اعلام كودتا، متشكل و منظم به بسیج توده ای همت گماشته و خود پیشقدم بدستگیری قدرت سیاسی میشدند. این اگر های بزرگ تنها بیان كننده این حقیقت است كه چنین چپی در تركیه وجود خارجی ندارد. باید آنرا ساخت. برای ساخت چنین چپی چه باید كرد؟ اولین قدم بنظر من بیان همین كاستی ها از طریق ارائه راه حل بالاست. بعبارت دیگر، راه حل سوسیالیستی در تركیه در حال حاضر  بیان راه حل سوسیالیستی  است. این راه حل قابلیت اجرائی ندارد چون قابلیت اجرائی یك راه حل برابر با نیروی اجرائی آن است. آیا میتوان از راه حل سوسیالیستی صحبت كرد بدون آنكه توان اجرائی آن را نشان داد؟ حتما میشود. بقول ماركس  "نیروی مادی باید توسط

بحران هویتی حاكمیت در تركیه ـ فصل دوم: تناقضات حاكمیت

تصویر
  سكولاریسمِ كمالیسم هیچگاه نه توانست و نه میخواست از جامعه مذهب زدائی كند بلكه هدف بانقیاد در آوردن اسلام بمنظور مدرن كردن جامعه برای برقراری روابط سرمایه داری بود.  ضمن اینكه جدائی دین از دولت اهمیت بسزای اجرائی در قطع دست مذهب در زندگی مردم دارد، اما سكولاریسم یك دستگاه فكری نیست. یك روابط تولیدی نیست. یك سیاست اجرائی محدود و تفسیرپذیر در جدائی دین از دولت است. سكولاریسم اگر چه اولین قدم در مسیر مذهب زدائی، اما مترادف با مذهب زدائی نیست. برای مذهب زدائی باید ریشه های روابط اجتماعی كه مذهب در آن نقش بازی میكند، از جمله سرمایه داری، را خشكاند. بسیاری از گروههای مذهبی خود را سكولار معرفی میكنند. بن علی و مباركِ ِمخلوع سكولاریست بودند درحالیكه دمكراسی های كانادا و آمریكا نیمه سكولارند. سكولاریسم آتاتورك و رضا شاه با استبداد باجرا درآورده شد. اسلام در دستگاه حكومتی تركیه عثمانی، عجین شده در ساختار حكومتی خلیفه گری، سد راه مدرن شدن سرمایه داری در تركیه بود. "مذهب زدائی" كمالیسم در همینجا متوقف میشد. این را داشته باشید، حال به فضای سیاسی تركیه در دهه نود برگردیم. فروپاشی بلوك شرق

بحران هویتی حاكمیت در تركیه ـ فصل اول: دیروز

تصویر
    آنچه امروز سرمایه داری تركیه با آن روبرروست، در درجه اول یك بحران هویتی حاكمیت است. برای درك این بحران لازم است مروی به ساختار حكومتی در تركیه و هویت سیاسی منطبق بر آن در دوره معاصر داشته باشیم. شناخت ریشه های بحران جاری و جایگاه نیروهای اجتماعی در آن، از جمله كارگران، میتواند ما را در رسیدن به ارائه یك راه حل كنكرت سوسیالیستی یاری رساند. تركیه مدرن از بدو تولد تا اواخر دهه نود میلادی قرن گذشته یك ساختار حكومتی نظامی داشت. كاركرد این ساختار در سه دوره ای كه تركیه از ١٩٢۵ با ختم رسمی خلیفه گری و اعلام جمهوری آغاز كرد و تا انتهای دهه نود ادامه داد متفاوت بود. دوره اول با جنگهای استقلال و بنیاد گذاشتن تركیه نوین شروع و تا پایان جنگ دوم جهانی ادامه یافت. این دوره ای است كه بورژوازی تركیه با هویت كمالیسم، یعنی مدرنیته، سكولاریسم و ناسیونالیسم تركی تداعی میشود، روبنائی سیاسی كه برای به روز كردن زیرساخت سرمایه داری در تركیه لازم بود. تركیه در جنگ دوم جهانی خود را بیطرف اعلام كرد اما بلافاصله پس از پایان جنگ متحد غرب در جنگ سرد شد. شروع جنگ سرد كه با تنشهائی بین آمریكا و شوروی از جمله در ت